گروه هنری میچد

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های گروه هنری میچد می باشد!

گروه هنری میچد

این وبلاگ منعکس کننده نظرات و دیدگاه های گروه هنری میچد می باشد!

مجسمه داود با هئیت بودایی

  نگاهی به تازه ترین  اثری هنری یک مجسمه ساز جوان

ابوالقاسم جاوید – ملبورن آسترالیا

سه دهه جنگ در افغانستان باعث شد تا میلیونها نفر از کشور گریخته و برای سرپناه یافتن به کشورهای همسایه و اکناف دنیا پراکنده شوند. مهاجرت با هردلیلی (مخصوصا جنگ) باشد هم جنبه های منفی دارد و هم مثبت. در این میان ، برای ما افغانها , مهاجرت با همهء بدی ها و تلخیهایش , ثمراتی نیز داشته است.

 

افغانها در دههء هشتاد میلادی ، بزرگترین رقم پناهجویان دنیا را تشکیل میدادند  که چندین میلیون آن در ایران و نیز در پاکستان  زندگی می کردند. شاید بتوان گفت که عمده ترین تاثیرپذیری این مهاجرت میلیونی ما افغانها به ایران در عرصه فرهنگ و هنر بوده است .

 

اشتراکات زبانی موجب گردیده بود که افغانها پیوندهای فرهنگی گسترده ای را همراه با هم زبانان شان در ایران ،ایجاد کنند. شعر ، داستان و در مجموع ادبیات ، نقاشی ، خطاطی و عکاسی نمونه های اند که عرصهء بسیار فراختری را در میان جامعه مهاجر پیدا نموده اند. اما در این میان ،سنگتراشی نیزجایگاه ملموسی را در میان مهاجرین دارد.

 

از آنجاییکه سهم افغانها در بازار کار ایران بیشتر به کارهای شاق  می باشد ؛ سنگتراشی نیز بخواطر شاق بودن آن ، میراثی است که ناخواسته کارگران افغانی را بخود کشانده است. چه بساء در این میان ، کارگران بسیار ماهری بوجود آمدند که توانسته اند بر بازار وسایل تزئینات سنگ ایران از خود نام و نشانی بیابند.

 

روی آوری افغانها به سنگتراشی اغلب از روی ناچاری و نا بلدیت به کارهای حرفه ای دیگری شده است و در این کار ، نه آموزشی درکار بوده و نه هم تخصصی. فقط تجربه وتلاش ، جایگاه آنها را در بازار کارسنگ پررونق ساخته است .

 

بیشتر سنگتراشان افغانی در ایران ، وسایل تزئیناتی از قبیل شومینه ، گلدان  و مجسمه های حیوانات تولید میکردند. با سخت تر شدن شرایط زندگی و کار در ایران برای افغانها، تعدادی به پاکستان روی آوردند که بزودی با تجربیاتی و اندوخته های حرفه ای شان در بازار نه چندان گسترده و نوپای پاکستان ، صاحب کسب و کاری پررونقی شده اند.

 

بازار سنگ پاکستان بویژه وسایل تزئیناتی ، طی 10 سال آخیر رشد قابل ملاحظه ای  یافته است که آنهم به یمن وفور سنگ ارزان افغانستان می باشد که بدون هیچگونه مالیاتی میان سالهای 1992 میلادی تا سقوط طالبان در سال 2001 وارد پاکستان میگردید.

 

اما مجسمه سازی تا هنوز هم بصورت علمی اش در میان سنگتراشان افغانستانی مطرح نشده است و تا هنوز یک اثری هنری در خور و ارزشمند با خصوصیات و ارزش های  شرقی  ، پدید نیامده است .

 

در این وسط، ضامن حسین استثنایی است که اگر مجال یابد بدون شک هم خلاقیت اش گل خواهد کرد وهم سرآغازی خواهد بود که مجسمه سازی را نیز در بازار سنتی و رایج سنگتراشان بصورت علمی ترش  در خواهد آورد و شاید هم وی ، خالق یک اثر ماندگار هنری تازه شود .

 

ضامن بدون شک یکی از شاخص ترین نماینده سنگتراشان کشور است که در غربت توانسته در رشته مجسمه سازی درس بخواند. گرچه وی هرگز در ایران نبوده تا سنگ تراشی را از آنجا به ارث برده باشد ولی ، جوان مستعد و خلاقی است که با ذهن هنری و توانمندش درعرصهء مجسمه سازی درخشش های فرارویش قرار دارد.

 

تقلید ازاثر مایکل آنژ

ضامن حسین متولد 1977 میلادی  در کویته پاکستان است. وی فارغ التحصیل مجسمه سازی از دانشکده ملی هنرهای زیبای لاهور پاکستان می باشد. ضامن ، تا حالا چندین مجسمه سنگی بسیار ارزشمند پدید آورده است که وی در زمان تحصیل اش توانسته از فروش آنها و طرحهای دیگرش ، چرخهء زندگی اش را بچرخاند.

 

آخرین اثری طراحی شده اش ، مجسمه ایست شبیه مجسمه ای  "داود" اثری مایکل آنژ که تغییراتی نیز در آن دیده میشود. در نگاه اول ، مجسمه داود ، کاملا خصوصیات مجسمه داود مایکل آنژ را دارد که اکنون در گالری " اکادمی "شهر فلورانس ایتالیا نگهداری میشود ولی مهمترین تغییر در طراحی شبیه سازی مجسمه داود آنست که این مجسمه با سر بدون مو همانند راهبه های بودایی فلات تبت ( دالای لامایی ها )  می ماند.

 

ضامن حسین مدت دوسال آناتومی مطالعه نموده است وپس از آن  ، به طراحی مجسمه در حال ساخت اش پرداخته است. 

 

در اینکه چرا وی تغییراتی را درطرح تازه مجسمه داود داده است ، می گوید: گرچه این مجسمه از نظر ظاهری تمام خصوصیات اثر مایکل آنژ را دارد ولی ، تناسب و زیبایی اندام را من خودم تغییر داده ام تا بی بینم که داود چگونه بنظر می آید؟ من یک شخصیت سنگین تر در داود با سر تراشیده می بینم تا داود اصیل با موهای فردار. همین تغییر، آن را شبیه راهبه های بودایی ساخته که اینک ، با داود انجیلی تفاوت زیادی دارد.

 

پروژه ای که ضامن روی دست گرفته نه کار یکسال و یک نفر است که چندین سال باید روی آن  کار شود ؛ که همین مسئله مشکلاتی اقتصادی را پیش روی وی نهاده است. پیش بینی میشود این طرح با خصوصیات فعلی اش، چند تن سنگ یکدست با هزینه بالغ بر 4ونیم میلیون افغانی می طلبد که ضامن از همین حالا برای بثمر رساندن این پروژه بزرگ در صدد است تا منبع و منابعی ( اسپانسر شیب ) را بیابد. زیرا این هزینه ایست که وی قادر نیست به تنهایی از عهده آن برآید ، بویژه آنهم با زندگی یک هنرمند شرقی که شاید بتوان گفت یک زندگی معمولا مفلسانه است .

 

رویکردی به هنر شرق

اکثر هنرمندان امروزی به شیوه غربی کار می کنند، مخصوصا در مجسمه سازی . بدین صورت که کارکردن  با گچ اصولا در " قالب " اندازه و شکل گیری میشود و قالب ، متد و اصول مجسمه سازی غربی است ؛ ولی ضامن با هردو شیوه کار آشنایی کامل دارد . ازآنجائیکه سنگتراشی قدامت شرقی  دارد یعنی در واقع شیوه شرقی است , تصمیم گرفته تا بجای کار نمودن با گچ ، با قلم و چکش  روی سنگ کار نماید.

 

وی معتقد هست که از قرن 18 میلادی بعد از انقلاب صنعتی ، هنر بطور کل دچار اضطراب و آشفتگی تعریفی است که ابعاد این آشفتگی را در تمام عرصه های هنری میتوان دید. متاسفانه از قرن 18 به بعد در شرق ، یک اثر ارزشمند هنری متولد نشده است که خصوصیات وویژگی هنر و فرهنگ شرقی را داشته باشد.

 

وقتی در مورد پروژه خودش پرسیدم که فکر نمی کند در طراحی اثرش ، تراوش های ذهنی غربی در آن دیده میشود ؟ گفت:" بی بینید ، اصولا شرق با همهء بدبختیهایش هنوز هم میتواند بازتابگر فرهنگ اصیل شرقی باشد و من هم سعی ام اینست که این ملحوظات را مد نظر داشته باشم .  بطور مثال ، ما از تاریخ میتوانیم استنباط کنیم که ، تجاوز و فتوحات نظامی ماندگار نیستند. تنها ماندگاری را میتوان در آثار هنری و فرهنگی دید. ازین روست که چنگیزخان ، هلاکو و تیمورلنگ نتوانستند با فتوحات شان میراث فرهنگی و هنری ، ایران ، هند و افغانستان امروزی را از بین ببرند. هنوز هم بوداها حرفی برای گفتن دارند و میراث گرانسنگ یک تمدن بشمار می آیند . چه با آن عنادت ورزیم و یا به تحسین اش بنگریم. ولی یک نکته را نمیتوان انکار کرد که ، حتی در ساخت بوداهای بامیان هم ردپایی از یک هنرمند مشخص مانند مایکل آنژ دیده نمیشود که متعلق به این دیار باشد و نه هم شیوه افغانی ؛ ویا حد اقل در حال حاضر نمیتوانیم این را ثابت نمایم. با همهء اینها بوداها متعلق به شرق اند و بازمانده تمدن بودایی . منظورم ازین گفته این است ، ما در حال حاضر یک ابهام در رد یابی هویت خود داریم. ما مجسمه سازی بومی های هندی ، آفریقایی ، آسترالیایی {ابوریجنال} ، میان آمریکایی اصیل و مصری و... داریم اما هیچ مجسمه سازی افغانی به شمول مجسمه بودا نداریم .البته این گفته از نظر سنتی است.

 

هنگامیکه صحبت از شرق بمیان آمد و فرهنگ شرقی ، از وی سوال کردم که مجسمه داود که وی طراحی کرده است یک مجسمه مردانه عریان می باشد که این بنفس خودش حد اقل در این دیاری که زندگی می کند چه از نظر مذهبی و چه از نظر سنتی با فرهنگ مردم همخوانی ندارد ، در این مورد نگرانی ندارد که از سوی بنیادگرایان که مجسمه سازی را از نظر اسلامی کفر میدانند و آنهم اگر لخت باشد ، مورد تهدید قرار بگیرد؟

 

وی اعتقاد دارد: " امروزه ما میدانیم که افغانستان یک کشور واحد نبوده بلکه یک حوزه تاخت و تاز بشمار می رفته . بدین رو ، ما دوره های گذار تمدنی مختلفی داشته ایم . از بودائیت گرفته تا تمدن اسلامی. دلیلی نمی بینم از اینکه افغانستان یک کشور اسلامیست و مجسمه سازی در آن جزو ممنوعات باشد. بعلاوه ، در اسلام هم ، فرهنگ و هنر با دیده قدر نگریسته میشود و تصور نمی کنم که در دنیای کنونی مرزهای فرهنگی را اینچنین محدود بسازیم. فکر نمی کنم که کارهای هنری و فرهنگی تضاد با دیانت داشته باشد و علاوتا از نظر سنتی نیز، ما جزء کشورهای هستیم که تمدن های بزرگی مانند بودیسم و بوداها را تجربه کرده ایم . بناء ، در این مورد زیاد نگرانی نمی بینم".

 

داود برایم همیشه فریبنده بوده است

بنظر می رسد که وقتی صحبت از هنر شرق در میان است باید زمینه های یک اثر هنری نیز باید از آن ریشه بدواند. مثلا" داود " مایکل آنژ مسلما از یک چنین پس زمینه های محیطی و فرهنگی برخوردار هست زیرا ، این اثر ماندگار بر بخش طلایی یونان کلاسیک بنا شده و با یک چنین ویژگی ، چرا وی مجسمه دیگری را طراحی نکرده است که حامل پس زمینه های فرهنگی و محیطی خودش باشد ؟ و قطعا یک اثر ماندگار محصول یک فرهنگ و بستر ماندگار می باشد.

وی در این باره می گوید:"داود کار مایکل آنژ همیشه برایم فریبنده بوده است و بدون شک هنوز هم برای تمام دنیا جذاب است . من همیشه به این اثر و سادگی در حالت کلاسیکی یونانی آن به چشم تحسین نگریسته ام . باوجود این ، طرح من متفاوت است و میتواند بارهای فرهنگی گذشته ما را (بودیسم) داشته باشد. چنانچه میدانید مایکل آنژ یک غول دوره رسانس و دوره تجدید حیات معیارهای یونانی در کارهای هنری و معماری بود و اثرش نیز چنین است. آنچه که به من مربوط است ، من سعی خودم را کرده ام تا معیارهای اینجا هم در آن گنجانده شود ولو اندک؛ پس چه چیزی بهتر از بودیسم میتواند باشد؟ با وجود اینکه ما  رسانس و امثال آن  نداریم ولی این بدین معنی نیست که دست روی دست گذاشته و هیچ کاری نکنیم.

 

22/9/2005

 

نظرات 1 + ارسال نظر
اوماغ پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 22:04

با تشکر فراوان از جاوید جان و با کمال قدر از کار و آفرین بر استعداد آقای ضامین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد